محمدمهدی عبدخدایی از مبارزین مشهور پیش از انقلاب اسلامی است که فراز و نشیب های گوناگونی را در زندگی خود تجربه کرده است. از اعضای فدائیان اسلام بوده است و هماکنون دبیر کل این جمعیت است، در ۱۵ سالگی قصد ترور دکتر فاطمی وزیر خارجه دکتر محمد مصدق را داشت که موفق به انجام این کار نشد و دلیل او برای این ترور آن بود که گمان می کرد دکتر فاطمی عامل اصلی دوری دولت از دین و آئین است! او بعدها اعلام کرد که خوشحال است فاطمی به دست او کشته نشد تا بعدها با عزت از این دنیا برود ، البته او همچنان معتقد است اگر به آن زمان باز گردد مجددا فاطمی را ترور خواهد کرد!
به مناسبت بازخوانی پرونده محمد رضا سعادتی و ترور محمد کچویی مصاحبه ای کوتاه را با وی انجام دادیم که در ادامه از نظر شما می گذرد:
شما از مبارزین پیش از انقلاب هستید که در آن سالها به دلیل ترور دکتر فاطمی شهرتی هم پیدا کرده بودید.اگر امکان دارد در ابتدا خود را معرفی اجمالی کنید.
من محمد مهدی عبدخدایی هستم و در اردیبهشت ماه سال ۱۳۱۵ در مشهد متولد شدم. پدرم حاج شیخ غلامحسین ترک تبریزی بود. در دوران نوجوانی به تهران آمدم و در بازار تهران مشغول به کار شدم، در همان زمان به عضویت فدائیان اسلام درآمدم، زمانی که نواب صفوی در زندان به سر میبرد به فرمان سید عبدالحسین واحدی مأموریت یافتم تا مرحوم دکترحسین فاطمی وزیر امور خارجه کابینه دکتر محمد مصدق را ترور کنم و این کار را کردم اما ترور موفقیت آمیز نبود.چون سن و سال کمی هم داشتم حکم سنگینی به من نخورد و بعد از ماه ها زندان ازاد شدم.
شـمـا در دوران جـوانی عضـو جنجالی ترین گروه سیاسی آن زمان ایران بودید، اما حالا از آن همه هیاهو خبری نیست !
خاصیت سنی است. شما در ۱۵سالگی یک احساس و گرایش هایی دارید اما در ۴۰ سالگی این احساسات و گرایش ها فرق می کند و خب، آدم چوب نیست که تغییر نکند، آهن هم نیست؛ موجود زنده است. مسایل و وقایع جدید پیش می آید که خود به خود انسان را کار کشته و پخته می کند، آموزه هایی تاریخ به انسان می دهد که شاید جوان امروزی نداشته باشد. الان در سنی هستم که از جنجال آفرینی لذت نمی برم.
از گذشته خود پشیمان نیستید؟
نه، از گذشته ام پشیمان نیستم، چون گذشته ناراحت کننده ای نداشتم هرچند که برای خودم ناراحت کننده بود. من جوانی ندیده پیر شدم و دوران جوانی را در زندان بودم. ۱۰ سال زندان، چهار سال تبعید به برازجان، تنها زندانی سیاسی مذهبی بودم و زندان در زندان را تحمل کردم. دوران طفولیتم به بی مادری گذشت و دوران جوانی در زندانی سپری شد. روزی که به صحنه مبارزه آمدیم، تند بودیم و درعین تندی منزوی و درعین منزوی بودن پرخاش جو و آرمان گرا. اما بالاخره آرمانم ثمر داد و به بار نشست. الان پرخاش جو نیستم اما، در آن زمان بودم و پرخاش جویی آن روزها اشتباه نبود.
شما به دلیل سابقه مبارزاتی که داشتید و به دلیل روحیه مذهبی قاعدتا با برخی از افراد مبارز قبل از انقلاب همانند شهید لاجوردی هم باید آشنایی داشته باشید.
بله ، من لاجوردی را می شناختم و فرد مذهبی و پیگیری بود.یک مذهبی کاملا معتقد که از آرمانهای خودش نیز عقب نشینی نمی کرد.
با محمد کچویی چطور؟
کچویی را هم می شناختم البته من از نظر سنی با اینها تفاوت داشتم و کچویی به گمانم در حدود ۱۴-۱۵ سال از من کوچکتر بود اما در آن سالها از جوانان پیگیر و مبارز بود که با عزت مطهری و لاجوردی اینها بیشتر نشست و برخواست داشت.قبل از اینها با گروه های مبارز ملی همانند حزب ایران فکر می کنم ارتباط داشت که تیپ فکری داریوش فروهر اینها را داشتند و بعدها به نیروهای موتلفه و مذهبی نزدیک شد.من خیلی کچویی را از نزدیک نمی شناختم اما دورادور با او آشنا بودم و تعریف او را شنیده بودم و بعد از انقلاب هم که رئیس زندان اوین شده بود.
فضای مبارزه موتلفه ای ها چطور بود؟
آن زمان مبارزین مذهبی خیلی نبودند و غالب جو چپی ها بودند که حالا یا توده ای ها بودند و یا مجاهدین خلق و چریک فدایی ها اما اگر مبارز مذهبی هم بود واقعا مبارز بود و پای کار.مثلا همین عزت الله مطهری واقعا شکنجه ها دید و لطمه ها خورد و یا مثلا خود آقای لاجوردی شکنجه های زیادی دیده بود.اینها مبارزین مذهبی بودند که خود عضو موتلفه هم بودند اما برخی مبارزین دیگر همانند آقای هاشمی رفسنجانی و یا معادیخواه و یا محمد منتظری هم مذهبی بودند و مبارز سرسخت اما عضو موتلفه نبودند.
شما قاعدتا باید به دلیل مبارز بودن قبل از انقلاب نام محمد رضا سعادتی را شنیده باشید.
بله می شناختمش و از بزرگان مجاهدین خلق بود.
سعادتی بعد از انقلاب به جرم جاسوسی دستگیر شد و این دستگیری هم موجی به راه انداخت.جریان به نظر شما چه بود؟
من در آن زمان سمتی نداشتم که در ریز پرونده اینها باشم و شنیده های خودم را می گویم.سعادتی ظاهرا به جرم جاسوسی دستگیر می شود و مجاهدین هم سر و صدای زیادی راه می اندازند ، بعدها سعادتی محکوم شد و فکر کنم حکم زندان نسبتا کمی هم برای او بریدند ، سال ۶۰ اما به دلیل جریاناتی که رخ داده بود و اینکه گفته میشد سعادتی در آن جریانات نقش داشته است به اعدام محکوم شد و سرانجام هم همین آقای لاجوردی او را اعدام کرد.
اعدام سعادتی به نظر شما درست بود؟
ببینید من سمت رسمی نداشته ام که بخواهم خیلی صریح در این باره نظر بدهم ، اما قاعدتا ادله محکمی پیدا شده بود که سعادتی در برخی از جریانات همانند ترور محمد کچویی نقش داشته است و اعدام شده است.
همان طور که گفتید کچویی رئیس زندان اوین بود و آقای لاجوردی هم همان زمان در داستانی تهران مشغول بوده است و برخی ها معتقد به بدرفتاری آقای لاجوردی با زندانیان هستند، به نظر شما این روایت صحیح است؟
ببینید آقای لاجوردی انسان معتقد و مذهبی بود اما برخوردهای خاصی هم داشته است.من واقعا نمیدانم ایشان بدرفتاری داشته است یا نه اما مرحوم لاجوردی به لحاظ شخصیتی خیلی نرم و منعطف هم نبوده است.
محمد کچویی چطور؟
من درباره محمد کچویی رفتارهای خاص و سخت را نشنیده بودم.سن و سال کچویی هم در آن زمان طوری بوده است که روحیه نرم تری داشته است و چون خود هم زندان کشیده بوده است سعی داشت با زندانیان با ملاطفت و مهربانی برخورد کند.
به نظر شما اعدام سعادتی چقدر در تند شدن فضای سال ۶۰ نقش داشت؟یعنی واقعا سازمان چقدر تحت تاثیر این اعدام قرار گرفت؟
اینها ترور های خود را شروع کرده بودند و تابستان سال ۶۰ هم اوج این ترورها بوده است و من حالا خیلی به این فکر نکرده ام که اعدام سعادتی چقدر در این میان تاثیر و نقش داشته است اما بی تاثیر هم قاعدتا نبوده است و باعث تحریک آنها می شده است ، اما درصد آن خیلی زیاد نبوده است.فکر می کنم همان سال ۶۰ موسی خیابانی و اشرف همسر رجوی هم کشته شدند و این بر رفتار آنها تاثیر داشت اما خیلی چشمگیر و خاص نبوده است.اینها وقتی وارد جریانی شده بودند قصد داشتند تا آخر آن بروند حالا چه رهبران آنها اعدام و کشته بشوند و چه نشوند.
ما یکبار در مصاحبه با آقای عمویی بحث نیروهای ساواک که بعد از انقلاب چه شدند و به کجا رفتند را مطرح کردیم و ایشان گفتند اینها در وقایع سالهای بعد از انقلاب تاثیر چشمگیری داشتند و نقش این جاسوس ها را بعد از انقلاب نمیتوان نادیده گرفت.نظر شما چیست؟
من با عمویی سالها در زندان بودم و او را آدم بدی نمی دانم.حالا چون توده ای بوده است نمی توان گفت آدم بدی بوده است.جز افسران حزب توده هم بوده است و آگاهی سیاسی هم داشته است.من هم معتقدم نقش این ساواکی های بعد از انقلاب را نمی توان نادیده گرفت.برخی از آنها دستگیر و زندانی و اعدام شدند اما بسیاری از آنها فرار کردند و دستگیر هم نشدند و در وقایع سالهای ۵۸ به بعد هم قطعا موثر بودند.
به عنوان سوال آخر ، تصور می کنید اعدام نشدن سعادتی می توانست دردی را دوا کند و به نظام کمک نماید تا بتوانند در درون سازمان انشقاق ایجاد کنند؟
سعادتی ظاهرا وصیت نامه ای نوشته بود و معتقد به اقدام مسلحانه نبود ، این چقدر واقعیت داشت و دارد را نمی دانم و شنیده ام ، اما به نظر من خیلی هم بی تاثیر نبود.سعادتی از رهبران آنها بود و بالاخره چهار نفر که پیدا می شدند بخواهند به حرف او گوش کنند و ببینند او چه می گوید ، حالا ممکن بود همه آنها هم گوش نکنند اما بی تاثیر هم نبود. الان بیش از ۳۰ سال از آن روزها گذشته است و خیلی نمی شود دقیق درباره آن زمان صحبت کرد که اگر این اتفاق رخ می داد و یا نمی داد چه می شد.اینها گذشته است و به نظر من می توانست جور دیگری هم باشد اما وقایع در آن سالها اینگونه رقم خورد و پیش رفت.
ممنون از فرصت مصاحبه ای که ترتیب دادید.