مرداد امسال اگر محمد کچویی همچنان در قید حیات مادی بود، شصت و شش ساله می شد، مبارزی که اگر چه در تیر ماه سال شصت و در سن سی و یک سالگی به شهادت رسید اما جای خالی وی در سال های بعد از شهادتش به شدت خالی بود.
این روزها که اسناد تاریخی برخورد با زندانی ها را بعد از محمد کچویی ورق می زنیم و می خوانیم و جسته و گریخته اخبار مختلفی را در مورد آن سال ها می شنویم با خودم می گویم کاش محمد شهید نمی شد و می ماند و روند اتفاقات در زندان اوین با وجود او در تاریخ، شکلی دیگر رقم می خورد.
عیار کچویی و کچویی ها زمانی مشخص شد که با شهادت رفتند و افراد دیگری جای آنها را گرفتند و تاریخ آنگونه رقم خورد که این روزها می شنویم و در لابه لای برگه های تاریخ چیزهایی را می شنویم که با خود می گوئیم ای کاش برخی از آنها را با وجود کچویی و کچویی ها هیچگاه نمی شنیدیم.
محمد کچویی چند سر و گردن از تمامی مدعی های انقلابی و انقلابی گری بالاتر بود و اگر با شهادت نمی رفت و می ماند شاید عیارش آن قدر که امروز مشخص شده است، مشخص نمی شد اما لااقل شاید برگه های شبهه ناک هم در تاریخ برای زندان ها ثبت نمی شد.
بگذریم، این روزها ۶۶ سالگی محمد کچویی است، قهرمان این سال های ما، انقلابی زجر کشیده و تا حدی فراموش شده، تولدت مبارک!