در حال حاضر چند زندانی در اوین به سر میبرند و از این تعداد چه تعداد زندانیان رژیم قبلاند و چه تعداد زندانیان پس از انقلاب؟
در حال حاضر ۶۹۲ زندانی در اوین بسر میبرند که اگر دقیقش را بخواهید به این صورت است که مثلا الان در بند یک کلا ۱۹۵ زندانی داریم که از این تعداد سه نفر ساواکیاند، ۱۵ نفر نظامی هستند و ۱۷۷ نفر هم متفرقه. به طور کلی ۷۴۲ نفر از زندانیان از سری متفرقهها هستند که از این ۷۴۲ زندانی شاید بتوان گفت که حدود ۳۰۰ نفر آنها جرائمشان مربوط به رژیم میشود و بقیه جرائمشان مربوط به بعد از رژیم است که از همان قبل جرائمی نظیر قاچاقچی یا ضد انقلاب و غیره … دارند که ۹۳ نفر نظامی، ۶۸ نفر ساواکی هستند و این کل زندانیان ما هستند.
نحوه نگهداری زندانیان به چه شکل است؟
نحوه نگهداری زندانیان بدین صورت است زندانی که از در وارد میشود بعد از اینکه او را به دادسرا بردند و با بررسیهای اولیه که درباره اتهامش میشود قرار بازداشت برایشان صادر میشود چون تعدادی از متهمین که برایمان میرسد عدهای اصلا مربوط به اینجا نمیشود و آنها را به جای دیگر میفرستند و یک عده هم که به اینجا مربوط میشود تحقیقات مقدماتی از آنها به عمل میآید و اگر دیدند که باید بازداشت باشد تا تحقیق بیشتری دربارهاش صورت بگیرد برای زندان مینویسند و وقتی به زندان نوشتند زندانی اول به بند موقت میرود و بند موقت ما هم به این صورت نیست که همه در سلولهای مجرد باشند، ما سلولهای کوچکی را که قبلا رژیم ساخته بود آنها را خراب کرده و هر دو سلول را یکی کردهایم چون خیلی کوچک بود و ما آن را بزرگ کردیم. توی سلولها تعداد ۳ یا ۴ نفر بسر میبرند تا در آنجا رسیدگیهای اولیه صورت بگیرد و بازجویی انجام شود. بعد از بازجویی تعدادی از آنها از همان بند موقت پس از رسیدگی آزاد میشوند. بعد از بند موقت که معمولا زمانش بین ۱۰ یا ۱۵ روز است و بعد از آن زندانیان را به بندهای عمومی میفرستیم. امکاناتی که در بند موقت (مجرد) به زندانی داده میشود یک مقدار محدودتر است. امکاناتی که در بند عمومی وجود دارد بیشتر است. در بند موقت کتاب و روزنامه در اختیارشان قرار میگیرد. تنها رادیو و تلویزیون ندارند ولی در بند عمومی تمام این امکانات را دارند. روزنامه، رادیو، تلویزیون و … در اختیارشان است.
چه ضابطهای برای آزادی زندانیان وجود دارد؟ بعضی از زندانیان رژیم سابق را شاهدیم که علیرغم داشتن جرائم نسبتا سنگین این افراد به بهانۀ پیام امام یا عفو امام آزاد میشوند. میخواستم بدانم که چه ضابطهای مشخص برای آزادی زندانیان وجود دارد؟ آیا شایعه بیضابطه آزاد شدن زندانیها درست است؟
البته در رابطه با مسئولیتی که به من مربوط میشود باید گفت که ما ضابط دادسرا و دادستانی هستیم، در امور قضایی اینجا هم دخالتی نداریم. اما اینکه گفته میشود ضابطهای وجود ندارد باید گفت که خیر ضابطه وجود دارد و بر اساس همان ضوابطی که گفته میشود به بهانه دستور عفو امام هم نیست بلکه دقیقا به این صورت است که بر اساس دستور عفو امام است نه به بهانۀ آن. فقط یک مسالهای را که من میتوانم به آن اشاره کنم و ناظرش هستم این است که دادگاهها و دادسراهای ما یک مقدار مقید هستند به اینکه در چارچوب قانونی که شورای انقلاب برایشان معین کرده است عمل کنند. در چارچوب قانون مثلا مشخص میشود که اگر فردی جرم نداشت، شکنجهگر نبود و دستور به قتل نداده بود یا حیف و میل بیتالمال نکرده بود آزاد شود. اگر بخواهی در همین چارچوب دربسته عمل بکنی همینطور که عمل شده عمل خواهی کرد.
این به نظر خود من انتقادی است که انتقاد را هم به دادگاهها، به مسئولینی که مسائل را معیار قرار میدهند و بر آن اساس آزاد میکنند گفتهاند و آن این است که من خودم از اسلام این را اطلاع دارم که حاکم شرع دستش باز است. حاکم شرع وقتی که میخواهد جرمی را برای مجرمی در نظر بگیرد به این صورت است که یا اقاریر اربعه که به حساب اقرار کردن چهار بار طرف میگوید من این کار را کردم یا شهادت شهود عادله که شهادت میدهند این شخص این کار را کرده یا عملی است که خود حاکم شرع با قرائنی که دارد میتواند علم پیدا بکند که این آدم این جرم را انجام داده یا نه به استناد علمش دستش کاملا باز است برای عمل کردن نیازی به آن قانون نیست. این را من اطلاع دارم و فکر میکنم (به نظر من) از این مورد کم استفاده میشود. البته این خودش یک نوع جسارت است که بخواهم در مقابل کسی که حاکم شرع است و از طرف امام معین شده به نظرم این انتقاد آمده فقط به صورت انتقاد و گفتن و یکی هم معیارهایی که مثلا اگر قرار باشد من به عنوان زندانبان از من نظر بخواهند راجع به زندانی و آزادیش کمااینکه خواستند در رابطه با عفوی که رئیسجمهور باید بدهد که هنوز هم این عفو داده نشده من معیارم این است که این فرد را باید بررسی کرد، وضع زندگی و خانوادگی و فامیلیاش را و خودش را اگر این آدم ضروری برای انقلاب دارد ولو اینکه هیچ یک از آن موردها را هم مستندا نداشته باشد نباید بیرون برود. متاسفانه این را من شاهد بودم که در بعضی موارد این مساله کم توجه شده، با توجه به اینکه طرف واضح است که ضرر دارد این آدم را ما داریم حالا اسمش را نمیگویم میخواهید اسمش را بگویم افرادی که وضع زندگیاش، خانوادگیاش، خودش، فرهنگی که در آن بوده و داخل پوست و گوشتش رفته این هیچ وقت کسی نیست که برود بیرون و توطئه نکند. این آدم را حتی دست کسانی که مسئول قانونی در اسلام (حاکم شرع) دستشان باز است میتوانند این را نگه بدارند منتهی این کار را مواردی دیده شده که نمیکنند.
یک سئوالی مطرح میشود اینجا، آخرین حد بازجویی که برای زندان هست برای گرفتن بعضی اقاریر بعضی واقعیتها. آیا تاکنون از بازجویی عادی لفظی و شفاهی کرده یا نه با توجه به شایعاتی که طبعا بعضیهایش مغرضانه هم هست در مورد شکنجه عنوان میکردند، این آخرین حد بازجویی است که برای گرفتن اقرار تا حالا داشتید از حد شفاها تجاوز کرده یا نه؟
این باز سئوالی است که باید دادسرا جواب بدهد ولی من در حدی که شاهد بودم میتوانم جواب بدهم و آن این است که به یقین چنین است که این انتقاد به دادسرا حتی وارده که خیلی با تعارف میخواهند با طرف صحبت میکنند و خیلی با تعارف از طرف میخواهند حرف دربیاورند و حتی مثلا اگر یک مقداری نگه بدارند حتی محدود کردن که هیچ ایرادی ندارد که طرف را یک مقدار محدود نگه دارند که مطالبی را که یقین هست این انجام داده و مسائلی است در ارتباط با کل جامعه و این کار را هم حتی نمیکنند، نهایتا این است که اگر نگویی، خود دروغ گفتن برایت محرز است و جرمت بیشتر میشود ولی نه فقط در حد همین لفظ خیلی هم با تعارف و به هیچ وجه اصلا شکنجه صحت ندارد، دروغ محض است فقط جرمش محرز است یعنی الان جرمش وقتی محرز شد رفت دادگاه حکم شرع میگوید که آقا ایشان را (وقتی جرمش معلوم شد) حد میگوید و حد هم جاری میشود ولی خیلی کم حد جاری میشود. این انتقاد شدیدا هست که حد کم جاری میشود آنطور که باید جاری نمیشود حدود باید در ملأعام جاری بشود نباید از این که یک عدهای غربزده یا یک عده که مفهوم اسلام را نمیفهمند، مفهوم انقلاب اسلامی را نمیفهمند وحشت داشت، باید در ملأ مردم را توجیه کرد که آقا این جرم را انجام داده بعد از توجیه هم حد زد که ما چند نمونه داشتیم بردیم در محل زدیم و عجیب این مؤثر است آقا که حدود در ملأعام اجرا بشود و اگر اجرا نشود من قبلا هم گفتم تا زمانی که حدود الهی اجرا نشود انقلاب اسلامی اصلا معنی ندارد. ما تعارف نداریم، حالا به ما هر چه میخواهند بگویند. مال اسلام است مال مکتبمان است و ایمان هم داریم که باید اجرا بشود. قبولش هم داریم معتقد هم هستم باید هم اجرا بشود در مقابل افرادی که فساد انجام میدهند در جامعه و ترویج فساد میکنند. نهایتا این بوده که در واقع بعضیها حدود را وقتی میگویند اینجا اجرا میشود و اگر کسی بخواهد جدا از جنبههای مکتبی دینی با این مساله برخورد بکند فقط احساسی و عاطفی با مساله برخورد کند خب ناراحت میشود. آن احساسات و عاطفه را ما هم داریم ما هم ناراحت میشویم اما وقتی میبینیم تکلیف دینی است دیگر سعی میکنیم که احساساتمان و عواطفمان تحتالشعاع دینمان باشد نه دینمان تحتالشعاع احساسات و عواطفمان، شلاق وقتی خورد پشتش قرمز میشود به کمرش هم میزنند میرود داخل بند، ما قضیه را نمیپوشانیم مخصوصا میفرستیم برود داخل بند که دیگران ببینند منتهی همه جا یک عده مغرض هست و میگویند میزنند، راست میگویند میزنند اگر این است که در زندان میزنند، همین را گفته باشند راست میگویند ولی حد میزنند بعد از اینکه معلوم شد که این فلان جرم را انجام داده حد شرعی میزنند.
الان چه حدود در زندان اوین زندانی ثابت هست که محکومیتشان تمام شده و اینها مثلا به زندانیهای طویلالمدت یا کوتاه مدت محکوم شدهاند.
روی هم رفته با گروه فرقان که البته محکومیتشان هنوز ابلاغ نشده حدود سی نفرشان محکومیتشان را دادند و دادگاهشان تمام شده حدود ۲۰۰ نفر محکوم داریم (کلا ۲۰۰ نفر).
شما از گروه فرقان اسم بردید. تا حالا چه تعداد از این گروه هنوز حد نهایی محکومیتشان مشخص نشده؟
از این گروه ۱۰ تا ۱۵ نفر ماندهاند که دادگاهشان مانده بقیه همه محاکمه شدهاند.
حالا یک سئوالی نمیدانم مربوط به حوزه مسئولیتتان میشود یا نه ولی خب میخواستم بپرسم که درباره محاکمه بعضی از آقایانی که قرار بود انجام بشود و صورت نگرفته شما تا چه حد اطلاع دارید که چرا این محاکمات انجام نشده مثلا تقی شهرام یا سعادتی. اینها چرا محاکماتشان به تعویق افتاده.
این مسالهای است که مربوط به خود دادسرا و دادستانی است و نارسایی است که در آنجا وجود دارد، دلیل خاصی ندارد.
به طور کلی رفتاری را که اینجا از زندانیها میبینید چه شکل است؟ آیا مورد بهخصوصی شما به نظرتان میرسد مثلا همین رفتاری را که فرضا زندانیان مثل آقای انتظام یا آقای سعادتی یا آقای شهرام دارند اینها عکسالعملشان در زندان چه جور است؟
روی هم رفته زندان، یک سری زندانیهایی که ما تا حالا داشتیم که در ارتباط با رژیم باید در زندان میبودند و محاکمه میشدند اینها هیچ کدامشان نمیگویند که به آن کارهایی که کردم مؤمن هستم. کاری نبوده که بر اساس یک ایدئولوژی انجام شده باشد، در یک رژیمی بودند، در آن سیستم کارهایی کرده بودند، آمدند محاکمه شدند. همه هم به صورت نادم ولی خب به یک صورتهایی همین اینها شکل گرفته بودند در آن وضع و سیستم آن رژیم که آن شکل به این زودی عوض نمیشود. خیلیهایشان این جوری هستند هنوز آن روحیههای آریامهری و طاغوتی را دارند ولی در مقام حرف زدن همهشان رفتارشان (البته رفتارشان در داخل زندان به ما گزارش میشود) خیلیهاشان این روحیهای را که باید تطبیق بدهند یعنی انقلاب در آنها نشده، همان حالت را دارند و اگر دستشان هم برسد و بتوانند برای توطئه کردن و … نمیتوانند. این را من بارها گفتهام که اگر کسی در انقلاب نتوانسته باشد اثر بگذارد و عوضش نکرده باشد این نمیتواند با انقلاب باشد، نمیتواند همراه انقلاب باشد وقتی همراه انقلاب نبود و فاصلهاش زیاد شد از انقلاب این ناچارا به یک ضد انقلاب تبدیل میشود که اکثر اینها به این صورتاند (وابستگان رژیم گذشته) و اما مسالهای که در ارتباط با کسانی که ادعا میکنند که فکر میکنند دارای یک فکری هستند، البته ما برنامهمان این است که چون ما به ایدئولوژی و مکتب خودمان ایمان داریم و یک مکتب غنی میدانیم و مکتبی میدانیم که بر تمام مکاتب همانطور که خداوند گفته چیره خواهد شد از این نظر شکی از ایدئولوژی خودمان نداریم حاضریم با این تیپ افراد وقتی وارد میشوند در داخل زندان در ارتباط با کاری که کردند که ادعا میکنند بر اساس فکرشان کردند بحث کنیم و صحبت کنیم. با اینها هم وقتی بحث میکنیم اکثرا به این صورت است که نمیتوانند جواب بدهند منتهی فرم زندان طوری ساخته نشده که اینها را ما بتوانیم یک جوری نگهداری کنیم که باید برنامه این باشد که در آینده اینها یک فرمی نگهداری بشوند که وقتی میآیند اینجا ادعا میکنند بر اساس این فکر این کار را کردم بحث بشود و صحبت بشود، کاری نداریم به یک عدهای که مریضاند و اصلا بحث کردن هیچ نوع اثری در آنها نمیگذارد ولی راجع به آنهایی که بخواهند حق را بفهمند ما حرفی نداریم با آنها صحبت کنیم و معمولا این جور است که با این تیپها در همان صحبتهای اولیه سعی میکنیم، خیلیها هم همان روز دوم طرف پشیمان میشود، یکی آمده اینجا پریروز در بازجویی وقتی یک کمی صحبت شد که خب تو برای چی این کار را کردی؟ اکثرا نمیدانند چرا این کار را کردهاند مثلا دختر بچه ۱۵ ساله را آوردن اینجا بعد از اینکه اعلام شده بود بعضی از جراید را نفروشید از این دو تا بچه دائم استفاده میشده، گروههای مخالف و چپی استفاده میکردند فرض کنیم عکس چهار تا کشته را به دستش دادند حالا معلوم نیست این کشتهها را هم از کجا آوردهاند شاید اصلا کشتههای … صرفا کشته نشان مردم دادن، در خیابان ایستادن و تحریک کردن مردم، چرا کشته شدهاند اینها چکار کردهاند که کشته شدهاند، اینها خودشان مجهزتر در مقابل پاسدارها جنگیدهاند و جنگ طرفینی بوده کشتند و کشته شدند، همین برای اینکه تحریک بکند، یک چیز به آنها گفتهاند، وقتی میپرسی برای چه این کار را کردهای میگوید برای آزادی، آزادی یعنی چه، آزادی با چه معیاری آنچه را که به تو گفتهاند، حالا اگر دست آنها بیفتد (فرض کنیم) آنها چکار میکنند، آنها چه جوری آزادی میدهند، آن وقت من هم میخواهم یک کاری بکنم، و تو خیلی بدتر با من عمل خواهی کرد. آن موقع آزادی، بیآزادی؟! آزادی فقط در چارچوب تفکرات تو؟ یک مقداری که صحبت کرد میدیدیم اصلا نمیداند برای چه این کار را کرده، یک آلت دست به تمام معنا، وسیله، بعد نشسته اینجا دارد زار زار گریه میکند که ما نفهمیدیم، ما اصلا نمیدانیم، خودمان هم نمیدانیم چرا این کار را کردیم ـ میگویم خب خودت هم نمیدانی چرا این کارها را کردی، شیوه اینها این است که همیشه از راه تاکتیک وارد میشوند و شماها را به کار میکشند ولی شیوه ما این است که ما از جهانبینی وارد میشویم، به تو میگوییم از اول کجا میخواهیم ببریمت، نه اینکه نگوییم و چشم بسته ببریمت میگوییم آن تو نیستی که فکر میکنی، که تویی که داری میروی تو نیستی، تو را دارند میبرند … پدر و مادرشان آمده، مذهبی هستند، خجالت میکشند که بچهشان این کار را کرده، بعد میگویند آقا ما نمیدانیم با ما کسی از این صحبتها نکرده، البته صحبت میشود ولی در جو محیط مدرسه قرار میگیرند و محاصرهشان میکنند، در تنگنا قرارشان میدهند بعد هم مسلسلوار حمله میکنند به اینها و اجازه نمیدهند که اینها یک مقدار باز فکر کنند، ببینند که کجا میروند، اینجا میروند بعدا تماس میگیرند. واقعا صحبت میشود نمونههای زیادی هست میآیند اصلا خجالت میکشند. حالا میگویند تو زندان شستشوی مغزی میکنند، منتهی شستشوی مغزی آن موقع است که یک چرندیاتی را به طرف القاء کنند ما شستشو میکنیم، میگوییم این راه است اگر قبول نداری … خیلیها هم قبول میکنند و خیلیها هم که از اینجا میروند بعدا تماس میگیرند. واقعا نامه آن دو فرقانی را که اعدام شده بودند خواندید که تشکر کرده بودند از آموزش و تعلیم که به آنها داده بودیم. مثلا با دکتری که اینجا آورده بودند صحبت کردیم بعد به قدری از کارش پشیمان شده بود که میپرسید چگونه جبران کنم، غرض این است که برنامه داریم برایشان کلاس بگذاریم (آنهایی که میخواهند) و میخواهیم به آنها اعلام بکنیم در داخل زندان هیچ حرفی نیست شما میخواهید تبلیغ بکنید این تبلیغی که میکنی مشخص بکن اول، اگر میخواهی یک ایدئولوژی را تبلیغ بکنی یکطرفه به میدان نرو، ما نماینده میفرستیم شما هم بیایید یعنی کلاس میگذاریم (تبلیغ ایدئولوژی به این صورت) نه اینکه یک نفر را بگیری و بکشی کنار و یکطرفه عمل بکنی و یک بعدی یک چیزهایی را در مغزش فرو بکنی، البته هنوز نتوانستهایم این کار را بکنیم ولی خواهیم کرد ـ نه مثل رژیم گذشته، این جوری زندانی ساخته نمیشود بعدا میرود بیرون میگوید زندان کشیدیم و قهرمان شدیم … البته خجالت دارد که کسی را به زندان این رژیم بیاورند، رژیمی که تمام مردم پشت سرش هستند.
این افرادی که در این رابطه با فروش نشریات و این قبیل افراد شامل همین موضوع میشوند که گفتید.
بله با آنها صحبت میکنیم، با خیلیهایشان صحبت میکنیم. پیشنهاد صحبت میکنیم خیلیها همان اول میگویند ما نیستیم.
یک مساله عنوان شده بود قبلا که وقت ملاقات برای بعضی از زندانیها نمیگذارند البته نه به استناد آن حرف ما این را صادق بدانیم این صحبت را ولی تنها به دلیل اینکه روشن بشوند مردم … چندی پیش مجاهدین خلق اعلام کرده بودند که باز دوباره سعادتی محدود شده، وقت ملاقات ندارد. اصولا وقت ملاقات اینجا به چه شکل است برای اینکه تمام این شایعات از بین برود.
میبینید که اینها فقط آن شخص را مطرح میکنند و میبینید به یک شکلی و خیلی زیرکانه آن شخص را بهانه قرار میدهند و کل زندان را میکوبند و خیلیها هم از این موضوع سوءاستفاده میکنند. مجرمین، حتی آنهایی که خود اینها هم قبولشان ندارند این سوءاستفاده را میکنند و موضوع شخص را پیش میکشند و طوری هم مطرح نمیکنند که شخص این است یک جوری مطرح میکنند که در نظر خواننده اینطور تصویر میشود که در زندان همان سیستم حاکم است …و نهایت بیانصافی را کردند و میکنند. خودشان هم میدانند این بیصداقتی را که دارند که خیلی از این بچههایی که بر میگردند از اینها عملا نگاه میکنند اگر هر چه را قبول کنند این بیصداقتی را نمیتوانند قبول کنند. این بیصداقتی را که حداقل خود سعادتی خودش اینجاست شاهد است که تمام آنچه که میگویند حرف است. مساله ملاقات را که فوری عنوان میکنند، در مقابل منافع فردشان همه از بین بروند همه رژیم کوبیده بشود همه نهادهای انقلابی از بین بروند همه سیستم بهم بخورد منافع فردی اینها تثبیت بشود تا این حد اینها خودبین و خودخواه هستند و همین باعث میشود که از درون پوک بشوند و پاشیده بشوند. این را دروغ میگویند اصلا چنین چیزی نیست. آقای سعادتی را یک بار گفتیم که چه کسی را راه نمیدهیم دلیلاش را هم گفتیم که خانمش آمده بود اینجا و بعد هم گفته بود که من ضوابط اینجا را رعایت نمیکنم، گفتیم تا زمانی که ضوابط اینجا را رعایت نکنی ما هم ملاقات نمیدهیم، ما بیضابطه نمیتوانیم کار بکنیم، ما میخواهیم اداره کنیم اینجا را، ما اداره مملکت را میخواهیم تو نمیخواهی عمل کنی ما عمل میکنیم و به تو که نمیخواهی این کار را بکنی ملاقات نمیدهیم. (البته ضابطهای که برای همه هست و استثنا نیست) چرا استثنا بوده یعنی خوب رفتار شده با سعادتی … از این نظرها بوده که این انتقاد به ما هست و ایراد هم به ما هست که به این خاطر باید ما را محاکمه کنند، این بوده و هیچ دلیل دیگری ندارد. الان توی اتاق ایشان بروید نگاه میکنید میبینید که دو هزار جلد کتاب دارد که برایش آوردهاند … اتاقش بایگانی روزنامه و کتاب و … تمام امکاناتی که در اختیارش هست در اختیار دیگران نیست و ضبط صوتی دارند که مثلا ما فقط ضبط صوت به بعضی از بندها دادهایم…
***
ضمن دیدار از رئیس زندان اوین فرصتی پیش آمد تا سری به عباس امیرانتظام سخنگوی دولت موقت بزنیم. هنگامی که به سراغش رفتیم در خواب بود و پس از مدتی که بیدار شد ما را پذیرفت. در اتاقش که یک اتاق معمولی و نسبتا بزرگ ۳ تخته بود تعدادی کتاب و تعدادی هم قرص و شربت و … دیده میشد. کتابها اکثرا مذهبی بود. از روزنامه ما گله داشت که چرا چند مورد به او اتهام خیانت زدیم بدون آنکه از او جوابی خواسته باشیم. حاضر شد که به سئوالاتمان پاسخ بگوید. از او سئوال کردیم نظر شما درباره اتهاماتتان چیست گفت: من کلیه اتهامات خود را رد میکنم. همه کارهایی که کردهام کارهای بسیار عادی و معمولی بود که جزء جزء آن با اجازه و آگاهی آقای نخستوزیر بوده است و در هیچ موردی بدون اطلاع دولت نه تماسی گرفته شد و نه مذاکرهای انجام گرفت. سیاست قبلی این بود که دولت روابط خویش را با کشورها حفظ کند حال، بهتر و یا بدتر شدن آن چیزی بود که شورای انقلاب و دولت باید درباره آن نظر میدادند و من هم چه در زمان عضویت در دولت به سمت معاون نخستوزیر و چه به عنوان سفیر ایران در سوئد هیچ تماس خصوصی و مذاکره شخصی نداشتهام و تمام صحبتها و دیدارهایم با سفرای کشورها یا نمایندگانش کلی بوده است و همه چیز به اطلاع نخستوزیر و شورای انقلاب رسیده است.
درباره دانشجویان پیرو خط امام نظرتان چیست؟
اصولا من اتهاماتی را که به من در رابطه با مسئله افشاگری زده شده رد میکنم اما نه اینکه دانشجویان مسلمان را محکوم نمایم، نه اصولا مسئله سفارت به زعم من یک توطئه آمریکا بوده است بدین شکل که آمریکا تمامی پروندههای مربوط به ایادی و مزدوران خود را از بین برد و تنها یک سری پرونده مربوط به نهضت آزادی را باقی گذارد تا آنها را لکهدار کند. البته در این رابطه پرونده عدهای از وابستگانش را هم همراه آن باقی گذارد اما شما از خود نمیپرسید که چطور در عرض این ۲۷ سالی که آمریکا در ایران نفوذ داشت چطور از بین این همه مزدوران و وابستگان حلقه به گوش تنها همین چند پرونده باقی مانده است؟ آن هم اکثرا از نهضت آزادی ایران؟ این اگر یک توطئه آمریکا نباشد پس چیست؟
بسیاری سیاست کلی دولت قبل را انقلابی نمیدانستند و این جریان را جریان تمایل به آمریکا میدانستند. شما چه میگویید؟
بله صحبتهایی میشده و میشود که سیاست دولت قبلی انقلابی نبوده و گام به گام بوده و غیره اما من میگویم که سیاست همین است. بیشتر توضیح دهم، اگر شما بخواهید یک خانه بسازید اول میروید و سقفش را درست میکنید یا اول بنا را میچینید بعد دیوارها را بعد سقف را؟ به این میگویند مرحله به مرحله عمل کردن و سیاست هم جز این نیست که باید مرحله به مرحله عمل کرد .حالا میشود شما یک مرتبه بروید و سقف را بسازید و بگویید انقلابی عمل کردهام؟ در دولت قبلی ما شاهد تمرکز مراکز قدرت بودیم و هزار مشکل دیگر. من در آن زمان در ملاقات با نماینده ایتالیا پیشبینی کرده بود که با روندی که انقلاب دارد رابطه ما با آمریکا قطع خواهد شد. میخواهم این را از سفیر ایتالیا بپرسید که امیرانتظام در آن ملاقات غیرمنتظره چه گفت؟ اصولا ما با آمریکا قرار و مداری نداشتیم هر چه که بود یک سلسله مراتب سیستماتیک عادی بود آن هم به شکل کلی. تازه بیشتر از همه چوبش را من خوردم. آقای بازرگان که خود پانزده سال در زندان بود سازشکار شد؟ بزرگترین ظلم تاریخ در مورد من صورت گرفته است. آنچه که درباره من پیش آمده تا به حال سابقه نداشته، کسی که خدمت به انقلاب کرده و خادم به انقلاب بوده است حالا باید بیگناه در زندان باشد. من هنوز هم نیروی جسمی و هم نیروی فکری دارم که دوباره برای انقلاب خدمت کنم در حالی که اینجا بیکار افتادهام …
امیرانتظام سپس ضمن اظهار رضایت از رفتار زندانبانان و وضع زندان گفت که به هر حال زندان، زندان است حتی اگر در بهشت باشد. پرسیدیم پیام خاصی ندارید گفت من فقط خواهان یک محاکمه علنی هستم و آرزویم این است که برای ۳۶ میلیون ایرانی حرف بزنم. فقط از مسئولین زندان و دادستانی میخواهم که زودتر به پرونده من رسیدگی کنند و دادگاه من شروع شود و من با تمام اشتیاق خواستار یک محاکمه علنی هستم.