سید مهدی دزفولی – تاریخ ایرانی: حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه از جمله مبارزین مشهور پیش از انقلاب اسلامی است که به واسطه همین مبارزات با بسیاری از انقلابیون آشنایی دارد. همچنین بعد از انقلاب اسلامی هم ریاست دادگاه تقی شهرام از اعضای سازمان مجاهدین خلق و گروه فرقان را بر عهده داشته است. «تاریخ ایرانی» درباره سوابق مبارزاتی محمد کچویی، اولین رئیس زندان اوین پس از انقلاب و ترور وی که محمدرضا سعادتی، عضو زندانی سازمان مجاهدین خلق به دلیل تحریک آن اعدام شد، با معادیخواه گفتوگو کرده است.
***
از شهید محمد کچویی بحث را آغاز کنیم. چطور با ایشان آشنا شدید؟
پیش از انقلاب اسلامی جلسات مذهبی داشتم که در آنها مباحث قرآنی را مطرح میکردم و در آن سالها هم جوانان حزباللهی و مذهبی در این جلسات شرکت میکردند و غالباً هم افرادی بودند که به مبارزه علاقهمند بودند. یکی از این جوانان محمد کچویی بود که خیلی فعال و پیگیر در این کلاسها شرکت میکرد. شناخت من از همان جلسات حزبالله و مکتب الحسین بود که بعدها هم این شناخت و آشنایی ادامهدار شد.
محمد کچویی از طریق آشنایی با افرادی همانند عزتالله مطهری و شهید لاجوردی وارد اینگونه محافل شد؟
بله، کچویی بیشتر با بچههای موتلفه اسلامی رابطه داشت و به دلیل همین رابطه هم بعدها وارد موتلفه اسلامی شد و رفاقت و دوستی او بیشتر با همان بچهها بود. خاطرم هست از دوستان صمیمی او عزتالله مطهری بود و کبیری و بعدها هم خیلی رابطه صمیمی با لاجوردی پیدا کرد.
در زندان هم با کچویی آشنا بودید؟
آن سالها پخش و چاپ اعلامیه کار اصلاً آسانی نبود. یک سری چاپ سنگیها بود که کیفیت خوب و قابل قبولی نداشت و برخیها هم روی شیشه اعلامیهها را مینوشتند و از طریق چاپ روی شیشه مطالب را تکثیر میکردند. تازه آن ایام دستگاه پلیکپی هم آمده بود که از همه اینها کیفیت بهتر و قابل قبولتری داشت. هم در زمان کم تعداد بیشتری را تکثیر میکرد و هم کیفیت تکثیر آن خوب و مطلوب بود. این دستگاه را قرار بود ما به طریقی به دوستانمان برسانیم اما چون با مشقت و سختی فراوانی تهیه کرده بودیم و ترس این وجود داشت که این دستگاه به دست ساواک بیفتد و باعث زحمت برای افراد بسیاری شود، سرانجام مجبور شدیم با آقای هاشمی رفسنجانی این موضوع را در میان بگذاریم و این کار را انجام دهیم. آقای هاشمی ماشین پژو ۵۰۴ داشتند که ما به کمک ایشان دستگاه پلیکپی را از محلی که برای یکی از دوستان بود به محل دیگری منتقل کردیم و یادم هست که آقای هاشمی صحبتی را با من کردند که نشان از تلخی آن ایام و سختی مبارزه داشت. ایشان گفتند ما هم کارهای عجیب و خطرناکی میکنیم که ممکن است خطر زیادی برای عده زیادی داشته باشد. چون اگر ما دستگیر میشدیم و ساواک متوجه این کار میشد هم عده زیادی برای این دستگاه پلیکپی دستگیر میشدند و هم آقای هاشمی به عنوان مبارزی سرشناس که با بسیاری از مبارزین در ارتباط بودند و به نوعی هزینه انقلاب را نیز پرداخت میکردند به دردسر میافتادند. ما در آن ایام دو نفر را داشتیم که واقعاً به نوعی هزینه انقلاب را پرداخت میکردند و لجستیک انقلاب بودند. یکی آقای هاشمی بودند و دیگری آقای مروارید. این دو نفر واقعاً زحمات فراوانی برای انقلاب کشیدند. شهید محمد کچویی در ارتباط با این دستگاه پلیکپی و محفوظ ماندن آن و تکثیر اعلامیهها خیلی زحمت کشید و کار کرد و بعدها هم به دلیل چاپ اعلامیهها دستگیر و زندانی شد.
در آن ایام به شدت مشکوک به این بودم که ساواک من را زیر نظر دارد و برای همین در مورد رفتوآمدهای خودم و ارتباط با افرادی که داشتم به شدت احتیاط میکردم. بعد از انقلاب هم در اسناد ساواک دیدم تقریباً همین حدس و گمانهای من درست بود اما برخی از افراد با این شرایط ارتباط خودشان را با من ادامه دادند و به ما در راه مبارزه کمک میکردند که از جمله این افراد محمد کچویی بود.
شما در جریان صدور حکم نجاست مارکسیستها در زندان بودید؟
در زندان اوین همه علما از جمله حاج شیخ محمدعلی گرامی بودند و من هم در کنار این دوستان در بند ۱ زندان اوین حضور داشتم. علمایی که در بند ۱ بودند از این فرصت استفاده کردند و در مورد تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق به بحث نشستند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که مبانی التقاطی مجاهدین موجب انحراف آنان شده، لذا ممکنترین راه را در زندان جدایی کامل مسلمانان از مارکسیستها تشخیص دادند. بر این اساس متنی را تهیه کردند تا مؤمنین آن را حفظ کنند و به اطلاع زندانیان مسلمان برسانند. متن پیام هم این بود: «با توجه به زیانهای ناشی از زندگی جمعی مسلمانها با مارکسیستها و اعتبار اجتماعی که بدینوسیله آنها به دست میآورند و با در نظر گرفتن همه جهات شرعی و سیاسی و با توجه به حکم قطعی نجاست کفار از جمله مارکسیستها، جدایی مسلمانها از مارکسیستها در زندان لازم و هرگونه مسامحه در این امر موجب زیانهای جبرانناپذیر خواهد شد. خرداد ۱۳۵۵»
قرار بر این شد که این نظریه را از قول هر ۹ نفر روحانیون زندانی (طالقانی، منتظری، مهدوی کنی، ربانی شیرازی، انواری، هاشمی رفسنجانی، لاهوتی، گرامی و معادیخواه) اعلام کنند. علما از مؤمنین خواستند تا از هرگونه درگیری خودداری کنند و این اعلامیه هم برای اینکه به دست ساواک نیفتد تا از آن سوءاستفاده کند، شفاهی بود. محمد کچویی در نشر این پیام و اجرایی کردن آن نقش موثری داشت و بعدها هم این حکم معروف به حکم اتاق دوییها شد. این حکم و اجرای آن هم نشان از اعتقاد افراد مجری آن به علما و اجرای احکام اسلام داشت. در آن شرایط زندان و فضایی که مارکسیستها به وجود آورده بودند اجرای این حکم بسیار مهم بود.
محمد کچویی اولین رئیس زندان اوین بعد از انقلاب بود. چطور به این سمت رسید و شما که آن زمان در دادگاه انقلاب مشغول به فعالیت بودید این دوره مسئولیت کچویی را چگونه ارزیابی میکنید؟
کچویی به دلیل شناخت لاجوردی از او به این سمت رسید و در اصل چون با افرادی همانند لاجوردی در دادستانی آشنا بود به او اطمینان کردند و این سمت را به او دادند. سمت مهمی هم بود در اوایل انقلاب. به دلیل اینکه بسیاری از سران رژیم گذشته در قصر و اوین زندانی بودند و نگهداری و محاکمه آنها از اهمیت خاصی برخوردار بود.
این درست است که بین لاجوردی و کچویی بر سر نوع نگهداری زندانیان اختلاف نظر وجود داشت؟
کچویی خیلی فرد عاطفی و خوشقلبی بود. واقعاً سعی میکرد با زندانیها برخورد انسانی و خوبی داشته باشد. اما آقای لاجوردی کمی متفاوتتر فکر میکرد و به همین دلیل هم اختلافاتی بین کچویی و لاجوردی وجود داشت. اما رفاقت آنها همچنان برقرار بود و با هم رابطه داشتند. من خاطرهای از دوستان کچویی برای شما بگویم تا نوع برخورد او با زندانیان را بدانید. کچویی اعتقاد داشت که زندانی را صرفاً با اخلاق حسنه میتوان تربیت و از اعمال خطا منع کرد. یکبار چند دختر را به اتهام شرکت در عملیاتهای گروهکی با اتومبیل به اوین آوردند اما آنها از ماشین پیاده نمیشدند، هر چه اصرار کردند فایدهای نداشت. تا اینکه کچویی آمد و غذای آنها را به داخل اتومبیل آورد. آنها سه شبانهروز در ماشین نشستند و سرانجام بعد از این مدت وقتی دیدند به هیچ وجه نمیتوانند سرپرست زندان را وادار به عصبانیت و توسل به زور کنند، از آنجا بیرون آمده و راهی زندان شدند. همین رفتارها باعث شد که او را پدر توابین بخوانند.
نظر شما درباره اتفاقاتی که به اعدام محمدرضا سعادتی منجر شد، چیست؟ قرار بر این بوده که کاظم افجهای به تحریک سعادتی، لاجوردی و آیتالله محمدی گیلانی را ترور کند اما با فداکاری کچویی، او به شهادت میرسد و لاجوردی و آیتالله محمدی گیلانی زنده میمانند.
سعادتی که بعد از انقلاب به جرم جاسوسی دستگیر شده بود در زندان شبکهای را تشکیل داده بود و با بسیاری از افراد ارتباط داشت و خطدهیهایی را از داخل زندان میکرد. حتی با بیرون از زندان هم به کمک این شبکه ارتباط داشت و توانسته بود پیامهایی را به بیرون از زندان برساند. یکی از کارهای این شبکه این بود که ترورهایی را در همان تابستان ۶۰ در زندان اوین به انجام برسانند که در این میان محمد کچویی به شهادت میرسد. سعادتی از افراد اصلی مجاهدین خلق بود و ما هم زمانی در زندان با هم بودیم. اینها از همان مارکسیستهایی بودند که بحثشان را کردیم. بعد از انقلاب و به فاصله کمی کاشف به عمل آمد که وی از افرادی است که با شوروی ارتباطاتی داشته و به جرم جاسوسی دستگیر و ۱۰ سال حکم زندان گرفت.
به نظر شما دادگاه سعادتی عادلانه و منصفانه بود؟ چون خود سعادتی و مجاهدین دائما شبهه ایجاد میکردند که دادگاه منصفانه نیست و مثلاً آیتالله موسوی تبریزی که حاکم شرع تبریز بوده را به تهران آوردهاند و کردهاند رئیس دادگاه سعادتی!
نه این حرفها درست نبود. اولاً آقای موسوی تبریزی تا جایی که به خاطر دارم از امام حکم داشتند و خیلی هم تلاش شد که دادگاه خوب و منصفانه برگزار شود. من در همان ایام دستگیری سعادتی ریاست دادگاه افرادی همانند تقی شهرام و فرقانیها را بر عهده داشتم و میدانم که روند رسیدگیها منصفانه بوده است. بعد از اینکه به مجلس راه یافتم برای اینکه شبههای ایجاد نشود از ریاست دادگاهها انصراف دادم و افراد دیگری به ریاست دادگاه انتخاب شدند. ما کاملاً مراقب بودیم که انصاف و عدالت رعایت شود و در حق کسی ظلمی نشود.
نظر شما درباره اعدام سعادتی در مرداد ماه سال ۶۰ چیست؟
سعادتی به دلیل همین دخالت و خط دادن برای ترور مسئولان داخل زندان اوین و دادستانی دوباره محاکمه و به اعدام محکوم شد. حکم اعدام سعادتی را هم آیتالله محمدی گیلانی صادر کرده بودند.
به نظر شما سعادتی اگر زنده میماند آن خط مجاهدین در قیام مسلحانه دچار انشعاب نمیشد و یا باز مجاهدین همان راه را ادامه میدادند؟
من بعید میدانم اگر سعادتی اعدام نمیشد در مسیر مجاهدین تغییری ایجاد میشد. سعادتی یکی از چندین رهبر آنها بود و مسعود رجوی خط اصلی را میداد. اینها به این جمعبندی رسیده بودند که دست به اسلحه ببرند و فکر میکردند میتوانند کاری انجام دهند. اما آخر هم معلوم شد نمیتوانند با اسلحه کاری انجام دهند. به نظر من زنده ماندن سعادتی تاثیری در مسیر و راه مسلحانه آنها نداشت.
شما بعد از ترور شهید کچویی با خانواده ایشان ملاقات داشتید.
بله همان ایام بعد از شهادت محمد کچویی به خاطر دارم که یکبار خانواده ایشان به دفتر من آمده بودند و ویژهنامهای در مورد ایشان منتشر شد. کچویی دو فرزند داشت. یک پسر به نام محسن و دیگری دختر که الان اسمشان را به خاطر ندارم. همسر ایشان هم خواهر آقای حسینزاده از مبارزین قبل از انقلاب بودند که به دلیل این آشنایی که بین حسینزاده و کچویی وجود داشت، او با خواهرشان ازدواج کرده بود. خدا رحمت کند کچویی را. جوان خوب و فداکاری بود.