حجت الاسلام و المسلمین هادی غفاری

حجت الاسلام و المسلمین هادی غفاری

سید مهدی دزفولی – نام هادی غفاری را بسیاری از مبارزین انقلاب و آشنایان با تاریخ معاصر شنیده اند. روحانی تند و تیز انقلابی در قبل و ماه ها و سال های بعد از انقلاب که این روزها کمتر از او نامی را می شنویم. برعکس این روزها که هادی غفاری کم خبر و کم حاشیه است در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب نام وی فراوان بر سر زبان ها بود .حجت الاسلام و المسلمین غفاری پیش از پیروزی انقلاب به عنوان یک مبارز انقلابی مشهور بود و به همین دلیل بسیاری از مبارزین آن دوره را به خوبی می شناسد که از جمله آنها شهید محمد کچویی است. به همین دلیل مصاحبه ای را با وی در یکی از روزهای خرداد امسال انجام دادیم تا روایت او را نیز از محمد کچویی جویا شویم. آنچه در ادامه می خوانید مختصری از مصاحبه نیم ساعته با هادی غفاری پیرامون محمد کچویی است که از نظر شما می گذرد:

 

آقای غفاری اگر اجازه دهید از قبل انقلاب بحث را شروع کنیم. چطور شد با محمد کچویی آشنا شدید و این آشنایی تا چه میزان بود؟

 

بله ، خوب من آقای کچویی را فکر می کنم نیمه شعبان سال ۵۰ یا ۵۱ بود که شناختم. ما یک مسجدی داشتیم که به مناسبت نیمه شعبان و گرامیداشت یاد و نام امام (ره) آن را شب های نیمه شعبان طاق نصرت می بستیم و جشنی می گرفتیم. آن زمان هم به امام هنوز امام نمی گفتند یا آیت الله خمینی می گفتند یا مذهبی ها و افراد آشناتر با ایشان حاج آقا روح الله می گفتند. من آن شب دیدم جوان خوش برخورد و متدینی به مسجد ما آمده است و کمک می کند و فکر کنم در حدود ۲۰ یا ۲۱ سال سن داشت. از پدرم ( شهید آیت الله غفاری) سوال کردم ایشان چه کسی است که پاسخ دادند این جوان کچویی است! پرسیدم نامش چیست که پدر گفتند با نامش کاری نداشته باش و سرت در کار خودت باشد!

بعدها ما کم کم با آقای کچویی آشنا شدیم و البته ایشان زندان هم رفتند و من هم مدتی حبس کشیدم اما زندان ما هم زمان نبود و بنده بیشتر بعد از انقلاب با ایشان آشنا شدم.

بعد از انقلاب در دادستانی با هم بودید؟

بله. بعد از انقلاب ما چند نفر بودیم که به دادگاه انقلاب رفتیم و آنجا را تاسیس کردیم. مرحوم آیت الله آذری قمی بود ، آقای محمدی گیلانی بودند ، بنده بودم ، مرحوم آقای هادوی بودند و شهید محمد کچویی هم بودند. این آقای کچویی به شدت پیگیر و دلسوز بود و سعی می کرد هر کاری از دستش بر می آید انجام دهد و من شاهد بودم که به شدت هم فردی مقید اخلاق و معاشرت بود. حتی به خاطر دارم بک بار همان اواخر سال ۵۷ یا اوایل ۵۸ بود که یک زندانی را آوردند که قاتل بود و یکی از این نگهبانان می خواست سیلی به صورت این طرف بزند .آقای کچویی ناراحت شد و نگذاشت ، گفت به خدا قسم اگر این کار را می کردی همینجا می دادم تو را دستگیر کنند و حد بزنند. طرف قاتل و مقصر هست درست اما این دلیل نمی شود که تو بخواهی با این فرد اینگونه برخورد کنی. باید قاضی و دادگاه در مورد این فرد تصمیم بگیرد. یک چنین شخصیتی داشت این آقای کچویی.

 

من در همان ایام که ایشان رئیس زندان اوین شد حاکم شرع دادگاه های شمال بودم که بلوایی در اوایل انقلاب بود در آنجاها. تمامی این مناطق گنبد و ترکمن صحرا و رشت و این ها جز شمال بود و خدا می داند این ضد انقلاب های کمونیست مثل چریک های فدایی و پیکاری ها چه ها که نمی کردند در آنجا. من در آنجا برای چند نفر اینها حکم زندان بریدم اما فضای زندان نبود که اینها به زندان منتقل شوند. به تهران زنگ زدم و آقای کچویی گفتند که ما جای زیادی نداریم اما اینها را بفرست تهران و من کاری بتوانم انجام می دهم. من این کار را کردم و اینها به زندان اوین رفتند و بعدا من متوجه شدم برای اینها حلقه هایی تشکیل می دادند تا به اینها آموزش دهند و نشان دهند مسیر اینها درست نیست و بعدا این ها تواب شدند. آقای کچویی بسیار از این کارها می کرد. سر داستان فرقان و مجاهدین خلق هم اینطور بود. به شدت تلاش داشت اینها را تواب کند و نگذارد که به مسیر اشتباه خود ادامه دهند. در همان زندان اوین خدا می داند چقدر پدرانه و برادرانه با اینها رفتار می کرد و سعی می کرد آنها را از راه غلط و اشتباه خود باز بدارد و نگذارد که به راه خود ادامه دهند.

 

چقدر با آقای لاجوردی در مورد برخورد با زندانی ها اختلاف داشتند؟ اصلا اختلافی بود؟

 

ببینید آقای کچویی اولا سن و سالش کمی از آقای لاجوردی کمتر بود و بعد هم به شدت فردی احساسی و عاطفی بود. احساسی و عاطفی نه به این معنا که فردی نازک نارنجی باشد . یعنی خیلی به برخوردهای انسانی اهمیت می داد و سعی می کرد با زندانیان برخوردهای انسانی و عاطفی داشته باشد. آقای لاجوردی کمی مقرراتی تر بود. این حقیقی است که کچویی بسیار بیشتر و زودتر از ما متوجه شده بود که باید با زندانی با عطوفت و شفقت برخورد کند و ما آن زمان کمی تند و تیز بودیم و بعدها متوجه مسائل شدیم. اما ایشان به شدت مهربان و خوش قلب بود. شده بود به صورت ایشان آب دهن بیندازند و یا توهین کنند اما ایشان مطلقا برخورد بد و زشتی انجام نمی داد.

 

ظاهرا از قبل انقلاب هم این طور بود؟یعنی فردی مودب و به شدت اخلاقی بود.

 

آن را من نمی دانم باید دیگران بگویند اما شنیده بودم قبل از انقلاب هم درون زندان فردی موثر و جریان ساز بوده است و با اینکه برخوردهای بدی با او کرده بودند چه ساواکی ها و چه مجاهدین خلق ، اما سعی نکرده بود برخورد خشنی بکند. خدا می داند داخل این ساواک چه برخوردهایی با مبارزین می کردند و بعد سال ها حالا عده ای شده اند طرفدار هویدا و اینها! من خودم دیده بودم که به مبارز زندانی فحاشی می کردند و آب دهن پرتاب می کردند و یا به بدنشان ادرار می کردند اما بعد از انقلاب بسیاری از این مبارزین اصیل سعی نکردند جبران کنند و بنا بنای بخشش و مهربانی بود.

آقای کچویی از قبل انقلاب هم با مارکسیست ها و این مجاهدین خلق به خصوص بعد سال ۵۴ ظاهرا به اختلاف خورده بود و معتقد به همان فتوای آقای طالقانی و منتظری در مورد نجاست مارکسیست ها بودند و ایشان با آقای ربانی شیرازی هم خیلی رفیق بود. آقای ربانی شیرازی هم در این بحث نجاست مارکسیست ها خیلی پیگیر بود و همین مسائل باعث شد که کچویی با این آقایان در این فتوا خیلی همراه باشد و فتوا را اجرا کند. حتی ظاهرا ایشان با آقای بهزاد نبوی زمانی که دستشویی و یا حمام می رفتند پایشان کیسه نایلون می کردند که بعد از چند ساعت حالتی شبیه حالت پنیر میگیرد پوست و واداده می شود. اینها این کار را می کردند که بدنشان به دلیل تماس با مارکسیست ها نجس نشود و تا این حد مقید به رعایت مسائل شرعی بودند.

 

در مورد ترور کچویی نظر شما چیست؟ نقش سعادتی را چطور ارزیابی می کنید؟

 

اینکه محمد رضا سعادتی عنصری وابسته به شوروی بود که هیچ شکی نیست. این فرد به شدت ضد روحانیت بود. نه حالا روحانیت انقلابی اینها . نه اساسا با روحانیت و اسلام مشکل داشت و به شدت سعی می کرد داخل و خارج زندان به مبارزین مسلمان ضربه بزند. ظاهرا هم زمانی که به جرم جاسوسی دستگیر شد و حکم زندان گرفته بود داخل زندان شبکه درست کرده بود و همین شبکه و افراد آن باعث ترور کچویی در تیر ماه سال ۶۰ شدند.

اعدام سعادتی را چطور تحلیل می کنید؟

ببینید این طور نیست که یک جاسوس حتما اعدام شود. جاسوس بنا بر کاری که کرده است ممکن است ۱ سال یا ۲ سال یا ۱۰ سال حکم زندان بگیرد و گاهی هم اعدام شود. آقای موسوی تبریزی که رئیس دادگاه سعادتی بود به این رسیده بود که ۱۰ سال حکم بدهد اما زمانی که معلوم شد سعادتی در ترور کچویی نقش داشته است حکم اعدام سعادتی صادر شد.

وکیل سعادتی عبدالکریم لاهیجی بوده است و در خاطراتش معتقد است که اعدام سعادتی سیاسی بازی بوده است. این تحلیل را قبول دارید؟

مطلقا. لاهیجی که خودش از طرفداران مجاهدین خلق است و به شدت هم از کشتارها و کارهای این ها حمایت می کرد و نمی شود به حرف های این آدم توجه کرد. به نظر من در مورد سعادتی عدالت اجرا شد و وی نقش جدی در اتفاقات بعد از انقلاب داشت که به ضرر نظام طراحی شده بود. از جاسوسی برای شوروری بگیرید تا حتی هدایت اتفاقاتی بیرون زندان همانند اتفاقات آذر سال ۵۸ و یا ۱۴ اسفند ۵۹ دانشگاه تهران که این آدم از داخل زندان در کنترل آن برنامه ها نقش داست. سعادتی واقعا در سازمان مجاهدین در حد و اندازه رجوی بود و چیزی از او کم نداشت و نباید نقش سعادتی را کم رنگ جلوه داد.

 

ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. نکته دیگری هست که بخواهید بگویید؟

 

خیر، من از شما تشکر می کنم و باز لازم است یاد و نام شهید محمد کچویی را گرامی بداریم. این شهیدی که قبل و بعد از انقلاب برای این انقلاب بسیار تلاش کرد و زحمت کشید و سرانجام هم به شهادت رسید.